• قالب وبلاگ
  • آرشیو مطالب
  • لينك rss
  • پست الکترونیک
  • صفحه ي اصلي

unexpired letters unexpired letters unexpired letters

unexpired letters

گاو که پیدا نمیشود خر است...

 
وب سايت من
پروفایل مدیر وب سایت
آرشيو مطالب
عناوین مطالب وبلاگ
1394
1393
ديگر موارد

ابزار و قالب وبلاگ :: کد ابزار

 
با من قدم نزن -_- :''1
1393/5/28
نوشته شده توسط : rehooonnnn :D در ساعت : 23:54

---اگه میرفتم تجربی یکی از بزرگترین انگیزه هام ساختن داروی ضد هورمون های عواطف و این کشرا بود

درد بیشتره اینایی که شب و روز چسناله میکنن که رفتیو اینا همین هورموناست

درواقع به نظر من وقتی همه ی اینا از روی برنامه ریزیای بدنه پس اصلا عشق واقعی و اینا وجود نداره دیگه

بیشتر مربوط به اینه که طرفت آدم باشه ،آدم باشه و آدم باشه

انسان بودن هم موثره البته

فعلا هم که نمیرم تجربی اما به مه جبین سفارش میکنم که درست کنه حتما :D

---با من قدم بزن من هوای تورو نفس میکشم

دست بیار به سمتم از همه دنیام دست میکشم

:)))))))

اینو اولین بار توی یه عکسی توی پروفایل ان بی دیدم

دومین بار توی یه تکستی توی پیام ان بی دیدم

نمیدونم این بنده خدا واقعا اینقد مععععصوم بود یا فیلمش بود

بهش نمیومد فیلم بازی کنه هااا ولی خب بازم

:

بعضی جاهای این آهنگرو حفظم با اینکه نشنیدمش هنوز شاید الان رفتم داندود کردم

ツ



:: برچسب‌ها: sorena rap text
ادامه مطلب...
بی خبر رفتم که رفتم
1393/5/26
نوشته شده توسط : rehooonnnn :D در ساعت : 1:50

از من دیوانه بگذر ، بگذر ای جانانه بگذر

هرچه بودی هرچه بودم بی خبر رفتم که رفتم

چن وقت بود که سرویس دهی این جناب کلا میگفت بجا نمی آییم :-"

هر چی یادم بود یادم رفت

ولی چندروزه شیمی درمانی سرخودم :D**

گریم میگیره :)

بعضی وقتها برام بعد از مرگم تداعی(به قول هوری یییییییییییییرت :| ) میشه

و از واکنش اطرافیان اوقاتم تلخ (بازم قییییرت ) میشه

به همین خاطر وقتی میبینم برا کسی زیاد مهم نیستم کم ناراحت میشم

یه مقداریم خوبه

خوبه که آدم غم کسی که دوسش داره رو نبینه

اما خب هیچ وقت خیالم از طرف پدر و مادر مهربان جمع نمیشه

به همین خاطر همیشه دعا میکنم هر زمانی که شد 4تایی باهم بریم اونور :))))))

جاداره یادی بکنیم از " شقا" که هروقت ازین کشرا میگفتم خییییلیییی با عطوفت با پشت دست میزد تو دهنم :D

از اونم خیالم جمع نمیشه ولی نمیتونم آرزوی مرگکنم براش

به هرحال نهایتش یک هفتست دیگه ...

تازه نهایتش

بعدش زندگی همه به حالت عادی برمیگرده

اشک چیه باز -_-

اه -_-

ولی خدایی چقد سخته آدم بره مراسم دوستش :(

من از این علامت [:( ] به شدت بیزارم و هیچ وقت ، میتونم به جرعت بگم ، هیچ وقت ازش استفاده نکرده بودم

شاید مراسم ترحیم یه دوست ارزششو داره خب...

بشمر..یک

حالا دفعه ی بعدی حتما به یاد مرگم هم می افتم و باز دلم واسه همین چن نفر اندک میسوزه

:'(

از این استفاده کرده بودم ، اما خیلی کم

کلا حس خوبیه آدم همیشه خندون باشه که وقتی ناراحته عجیب بنظر بیاد

یادمه دوست به اصطلاح صمیمیم سوم راهنمایی که سر نمیدونم چی گریه کرده بودم میگفت من تاحالا گریه اینو ندیده بودم 0_0

با تمام ناراحتیم اون لحظه خیلی خوشحال شدم

خیلی...



**توضیح نوشت : بعد از شیمی درمانی آدم حالش بد میشه خب؟

منظورم این بوده که شبیه روانی میشم ، مثل اون روزی که از صبحش وای فایت خاموش بود و شب هوری زنگ زد گفت که کامنت بهش گفته عکستونو پخش کردمو اینا

اونم کجا تو سایت آپلود

یه همچین آدرسی داده بوده :

Www.picher.uplod.com

:v

بد خودشو خیلی با سواد و با هوشو عاقل و دانا هم میدونه

وسطشم که . گذاشته کخل -_-

بی سواد :



:: برچسب‌ها: جنون شقا مرگ
ادامه مطلب...
منو این حال قشنگم... منو این حال قشنگم... منو این حال قشنگم...
دوشنبه 20 مرداد 1393
نوشته شده توسط : rehooonnnn :D در ساعت : 15:34
دل تنها و غریبم منو و این حال عجیبم
حال بارون زده از چشمای ابری
دل دل دل دل تنگم منو و این حال قشنگم
حال ابری شده از درد و بی صبری
××انگار دل منه که داره میشکنه
صبور و بی صدا هر لحظه با منه
گویا از این همه حس که تو عالمه
سهم من و دلم احوال تلخمه××
¥¥وقتی هیشکی نیست که حتی از نگاش آروم بشی
دل تنهات رام نمیشه این تویی که رامشی
وای از این حال که دلت رو پای اعدام میکشی¥¥
$$بال پرواز دلت با پتک عقلت میشکنه
دل بی دل بی صدا تو مقتلش جون میکنه
روزی چند بار قتل حسم کار هر روز منه
این یه حس تازه نیست این حال هر روز منه$$
دل تنها و غریبم منو و این حال عجیبم
حال بارون زده از چشمای ابری
دل دل دل دل تنگم منو و این حال قشنگم
حال ابری شده از درد و بی صبری...


××پاره ای از همه ی اوقات
¥¥درحال حاضر...
$$عید که یدلم میگف قبول کن قبول کن عقلم میگف نکن نکن :))


ادامه مطلب...
وای ازین حال که دلتو پای اعدام میکشی
دوشنبه 20 مرداد 1393
نوشته شده توسط : rehooonnnn :D در ساعت : 11:09

خیییلیی اتفاقی تیتراژ انقلاب زیبا رو شنیدم

متنش خیلی قشنگه

از صدای آقاهه ام خیلی خوشم میاد

خییلیی باحال میخونه

من رفتم بیابون :)))




:: برچسب‌ها: music ^_^
ادامه مطلب...
دوشنبه 20 مرداد 1393
نوشته شده توسط : rehooonnnn :D در ساعت : 10:59

پس از مدتی از فلان جا بازگشتیم

امروز 11 آگوسته سه چهار بار رفتم فیسبوک از روزی که برگشتم

اونوخ امروز دوتا پست از ان بی فرام 5 آگوست نشونم میده

نمیدونم چه مشکلی با این داره همیشه 5-6روز بعد میگه فلان روز کامنت یا استاتوس گذاشته :))



:: برچسب‌ها: nb fb
ادامه مطلب...
جمعه 10 مرداد 1393
نوشته شده توسط : rehooonnnn :D در ساعت : 10:25

میگم ...

بعدا...

بایکی...

میگه...

ان بی ؟

نه ان بی که اونموقع نیست

میگم ان بی که اون موقع نی

ولی نمیگم از کی قراره نباشه

چرا از الان سعی نکنه که نباشه؟

ترجیح میدم الان نباشه بعداهم نباشه

درواقع "الان نباشه میخوام کلا نباشه"

اگه اون الان درس داره من بعدا درس دارم

اگه اون بعدا بتونه باشه من نیستم -۰_-۰

شاید یروز این متنو براش کپی پیست کردم

البته با احتمال 0.0003%



:: برچسب‌ها: nb monolog
ادامه مطلب...
the fun is there
1393/5/8
نوشته شده توسط : rehooonnnn :D در ساعت : 4:10

اوقات خوش آن بود که خونه ی گرندما اینا بسرشد باقیم خوبن ولی این یچیزه دیگس ♥_♥ :》

فور اکزمپل امشب

😂😂😂😂😂😂😂 ازمرورشم آدم تا دوساعت خندش میگیره :v

هارهارهار

الان که دارم دقت میکنم اونجوری که"****"گف حاضرم سر فلان چیز ک******ن بدم

چن وقت پیش یه بنده خدایی که اول اسمش ان بیه دقییققققا با همون لهجه و مدل حرق زدن و تن صدا و "خیلی چیزای دیگه" گف 07ایا سر اون داستان شماره و اینا حاضرن ********ن بدن :v

و خیلی جالبه که اونموقع اصلا یادم نیومد

نمیدونم چرا اینجوری میشه :|

فایل پی دی افم یادم نیومد بعدا یادم اومد

حس میکنم اسب و سایر فک میکنن من عاشقشونم :/

و خیلی بدم میاد :/

و کلام آخر اینکه:《 دنیا "درتی:ه"》

😃



:: برچسب‌ها: love: 8mordad :D
ادامه مطلب...
1393/5/10
نوشته شده توسط : rehooonnnn :D در ساعت : 4:14

چه عالمی که دلی هست و دل نوازی نه

چه زندگی که غم هست و غم گسارم نیست

((اینو از بین پوءم نوت هام پیدا کردم(اووووووووففففففففف:v) ))

بدبختی اینه که همه فک میکنن غمم نیست و غم گساری هست :|

هرچیم تو بگی متوجه نمیشن که :

هعی :-




:: برچسب‌ها: شعر poem notes
ادامه مطلب...
دفتر شخصی :دی
1393/5/9
نوشته شده توسط : rehooonnnn :D در ساعت : 16:59

خیلی خوبه آدم اتفاقایی که براش میوفته رو یجایی بنویسه

که یکسال بعد که خوندشون یسری چیزایی که یادش رفته بود یادش بیاد و به اون زمان خودش افتخار کنه یا درس عببرت بگیره 😃

پارسال اوایل خرداد یه برنامه ای دیدیم تو بازار که اسمش دفتر شخصی بود :>

البته اون موقع یکم حس خود حافظه پنداری بهم دست داده بوده و فک میکردم هرچیو بنویسم قراره یادم بمونه

هفت مرداد فایری لند بودیم،اونموقعا من کلا اونجا پلاس بودم :-"

برداشتم نوشتم :"چرا کسی نمیاد "

بعد هشتم نوشتم "اه حیف شد " ساعت 9شب!

چیزی یادم نیومد در ابتدا

اما الان که فکر میکنم احتمالا اسبی چیزی قرار بوده بیاد کنسل شده !ویاچیزی شبیه به این :))

9م مفقوده..

اما دهم :v

10/5/92احتمالا شب قدر بوده

چونکه با توجه به داده های ثبت شده و ثبت نشده ای که من دارم

اونموقع دعا کرده بودم که "بنده خدا" الون باشه

و نصفه های شب که دیدمش غیر مستقیم گفتن که الونه! :-D:

صبح ساعت ده من رو بلند کردن گفتن برو فلان جا بخواب

رفتیم متوجه شدیم جای یه "بنده خدایی"ه

تو همون حالت گیج و منگی تایپ کردم "ذهول پنجاهو دو دیقه رو جای ***خوابم"

که منظورم ساعت 10:52صبح بوده و بخاطر ساجست ورد عزیز اینطوری شده :)))))

خیلی از خودم خندم میگیره 😁😂😂😅😅😅

انشاءالله بعدا ازالان خودم خوشم خواهد آمد

مث قدیمام که یجورایی بهتر از سال های اخیره!


ادامه مطلب...
سراب / هوشنگ ابتحاج
سه شنبه 7 مرداد 1393
نوشته شده توسط : rehooonnnn :D در ساعت : 2:39

عمری به سر دویدم در جست وجوی یار

جز دسترس به وصل ویم آرزو نبود

دادم در این هوس دل دیوانه را به باد

این جست و جو نبود

هر سو

شتافتم پی آن یارناشناس

گاهی ز شوق خنده زدم گه گریستم

بی آنکه خود بدانم ازین گونه بی قرار

مشتاق کیستم

رویی شکست چون گل رویا و دیده گفت

این است آن پری که ز من می نهفت رو

خوش یافتم که خوش تر ازین چهره ای نتافت

در خواب آرزو

هر سو مرا کشید پی خویش

دربدر

این خوشپسند دیده زیباپرست من

شد رهنمای این دل مشتاق بی قرار

بگرفت دست من

و آن آرزوی گم شده بی نام و بی نشان

در دورگاه دیده من جلوه می نمود

در وادی خیال مرا مست می دواند

وز خویش می ربود

از دور می فریفت دل تشنه مرا

چون بحر موج می زد

و لرزان چو آب بود

وانگه که پیش رفتم با شور و التهاب

دیدم سراب بود

بیچاره من که از پس این جست و جو هنوز

می نالد از من این دل شیدا که یارکو ؟

کو آن که جاودانه مرا می دهد فریب ؟

بنما کجاست او



:: برچسب‌ها: سایه، سراب، یار
ادامه مطلب...
« 1 2 3 4 5 6 7 »
 
آخرين مطالب
from the begining
شاملو نوشت
ߘҰߘҰߘҀ
=_=
هاش هاش *-_-
کدوم گوری هستی به دادم برس -_-'
لينكستان
لیست تمام پیوند ها
بر چسب ها
<-TagName-> ,
امكانات جانبي
جهت اطلاع از تنظیمات و ویــــرایش این قالب اینجا را کلیک کنید.

.:: کلیک کنید ::.
 
تمام حقوق اين وب سايت و مطالب آن متعلق به unexpired letters مي باشد.
كد نويسي و گرافيك قالب توسط : تم ديزاينر
unexpired letters